آکتیوفرهنگ فارسی عمید۱. فعال؛ کاری؛ پرکار.۲. مؤثر.۳. (نظامی) [منسوخ] کسی که همۀ عمر خود را به شغل نظامی اختصاص دهد.
اکتیوللغتنامه دهخدااکتیول . [ اِ] (اِ) نام روغن دارویی سیاه رنگ که با وازلین مخلوطکنند و بر زخمها و جراحات بگذارند تا بهبود یابد.
اکتیوللغتنامه دهخدااکتیول . [ اِ] (اِ) نام روغن دارویی سیاه رنگ که با وازلین مخلوطکنند و بر زخمها و جراحات بگذارند تا بهبود یابد.
رادیواکتیوفرهنگ فارسی عمیدجسمی که دارای خاصیت رادیواکتیویته یا تشعشعات اتمی از قبیل اشعۀ آلفا، بتا، و گاما است مانندِ رادیوم، اورانیوم، توریوم؛ پرتوزا.