اکثوثلغتنامه دهخدااکثوث .[ اَ ] (ع اِ) کثوث . (ناظم الاطباء). اکثوث سرنه را بعضی عشقه و علقمی نیز خوانند طعمش تلخ بود با سرکه خورند. (نزهةالقلوب ). و رجوع به عشقه و علقمی شود.
ژاکتتلغتنامه دهخداژاکتت . [ ک ُ ت ُ ] (اِخ ) ژان ژُزِف . عالم تعلیم و تربیت فرانسوی ، متولد در دیژن . او موجد روش تعلیمات عمومی است . (1770-1840 م .).
اقتادلغتنامه دهخدااقتاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قتاد و آن درختی است سخت خارناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ قَتَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی چوب پالان .(آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به قتاد و قتد شود.
اقتدلغتنامه دهخدااقتد. [ اَ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ قُتاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قتاد شود.