اکشفلغتنامه دهخدااکشف . [ اَ ش َ ] (ع ص ) آنکه موی پیشانی وی برگردیده و مانند دایره شده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). موی پیشانی تا گردیده .(تاج المصادر بیهقی ). آنکه از دو طرف سر او موی رفته باشد یا موی نباشد. (آنندراج ). آنکه موی از دو سوی سر او شده باشد. (مهذب الاس
اکشفدیکشنری عربی به فارسیفاش کردن , باز کردن , اشکار کردن , معلوم کردن , برهنه کردن , کشف کردن , حجاب برداشتن , نمودار کردن , پرده برداري , اشکارساختن
اکشففرهنگ فارسی معین(اَ شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - اسبی که بیخ دُمش پ یچیده باشد.2 - کسی که موی پیشانی اش برگشته باشد.
چاکسولغتنامه دهخداچاکسو. (اِ) چاکشو.تشمیزج ، بهندی دانه ای باشد سیاه و لغزنده بمقدار عدس و آن را در داروهای چشم بکار برند. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). دوای چشم . داروی مخصوص چشم . دارویی که در چشم ریزند تا چرک آن را پاک کند و چشم را شست و شو دهد. و رجوع بچاکشو شود.<br
چاکشولغتنامه دهخداچاکشو. (اِ) چاکسو. دانه ای باشد سیاه و لغزنده بمقدار عدس و آن را در داروهای چشم بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). دارویی سیاه رنگ است که با کافور در چشم ریزند. (صحاح الفرس ). دانه ای است سیاه و گرد که آن را با کافور بسایند و در چشم کشند و در میان کافور نهند تا کافور نگهدارد و ب
اقشفلغتنامه دهخدااقشف . [ اَ ش َ ] (ع ص ) عام اقشف ؛ سال سخت تنگ زیانکار هر چیز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقصفلغتنامه دهخدااقصف . [ اَ ص َ ] (ع ص ) دندان پیشین نیمه شکسته . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دندان پیش نیمه شکسته . (منتهی الارب ). رجوع به اقصم شود.
چاکسوفرهنگ فارسی عمیددانهای ریز و سیاه به اندازۀ دانۀ به که در طب قدیم جزء داروهای چشم به کار میرفته.