ایرمیلغتنامه دهخداایرمی . [ اَ رَ ] (ع اِ) سنگی که در بیابان جهت نشان راه و هدایت مسافر برپای کنند. (ناظم الاطباء).
ترکیبات عطریaroma compounds, aroma volatilesواژههای مصوب فرهنگستانترکیبات آلی دارای ساختار حلقوی مزدوج
حرمیلغتنامه دهخداحرمی . [ ح َ رَ می ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به حرم اﷲ از حیث ولادت یا اقامت بدانجا. (سمعانی ). و بعضی گفته اند منسوب به حرم مکه چون از غیر نوع آدمی باشد: ثوب حرمی .
یرمیلغتنامه دهخدایرمی . [ ی َ رَ ] (ع اِ)ارمی . ایرمی . عَلم و نشان که در بیابان برای راه برپا کنند یا خاص است به نشانه ٔ عاد. (منتهی الارب در ذیل ارم ). || احدی . کسی . (یادداشت مؤلف ).
ارمیلغتنامه دهخداارمی . [ اَ رَ می ی / اِ رَ می ی ] (ع اِ) أیرمی . یَرَمی ّ. علم و نشان که در بیابان برای راه بر پا کنند، یا نشانه ٔ عاد. (از منتهی الارب ). || احدی . کسی : ما به ارمی ؛ نیست در آن کسی و نه اثری و نه نشانی . (منتهی الارب ).