ایضاملغتنامه دهخداایضام . (ع مص ) (از «وض م ») وضم ساختن جهت گوشت یا نهادن بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
حذاملغتنامه دهخداحذام . [ ح َ / ح ُ ] (اِخ ) نام زنی است در عرب که به اصابت رای مثل شده است و در حق او گفته اند : اذا قالت حذام فصدقوهافان القول ما قالت حذام . (از قاموس الاعلام ترکی ).ابن عبدربه گ
هذاملغتنامه دهخداهذام . [ هَُ ] (ع ص ) دلیر. (منتهی الارب ). شجاع . (اقرب الموارد). || شمشیر بران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).