ایغافلغتنامه دهخداایغاف . (ع مص ) (از «وغ ف ») دویدن و شتاب رفتن و سخت رفتن چنانکه بی تاب گردد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نیک دویدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سست بینایی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنقدر خوردن که بسنده باشد. || زبا
اغیفلغتنامه دهخدااغیف . [ اَ ی َ ] (ع ص ) نرم و نازک اعضا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گردن کج کرده از نزاکت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَغیَد در همه ٔ معانی . (از اقرب الموارد). رجوع به اغید شود. || عیش اغیف ؛ زیست فراخ با ناز و نعمت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زندگی فراخ . (از