یاقوتینلغتنامه دهخدایاقوتین . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت . یاقوتی : چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلشنهاجهنده بلبل و صلصل چوبازیگر به چنبرها. منوچهری .گل سوار آید بر مرکب یاقوتین لاله در پیشش چون غا
اقطنلغتنامه دهخدااقطن . [ اَ طِ ] (ع اِ) ماش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلغت اهل یمن غله ایست که آنرا ماش گویند. (آنندراج ) (برهان ).