بااینکهلغتنامه دهخدابااینکه . [ ک ِ ] (حرف ربط مرکب )هرچند. اگرچه . با همه ٔ. با. معذلک . معهذا. با تمام این .
بانکهلغتنامه دهخدابانکه . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) ضیافت . مهمانی . مهمانی بزرگ . || نام رساله ای خاص دیالوگ افلاطون .
بانکیهلغتنامه دهخدابانکیه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) بانکدار. (لغات مصوبه فرهنگستان ). رجوع به بانکدار شود.
باآنکهلغتنامه دهخداباآنکه . [ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) مرکب از با حرف اضافه + «آن » + «که » موصول ، رویهم مرادف معهذای عربی باشد : با آنکه یقین است که در گلشن فردوس صد گل به تهی دستی بر خار فروشند.عرفی .
علي الرغم مندیکشنری عربی به فارسیبا وجود , بااينکه , کينه ورزيدن , باوجود اينکه , علي رغم , باوجود , بدون توجه
ولو اندیکشنری عربی به فارسیاگرچه , گرچه , هرچند , بااينکه , بهرحال , باوجود ان , بهرجهت , هرچند با اينکه , باوجوداينکه , ولو , ولي
کویر سیستانلغتنامه دهخداکویرسیستان . [ ک َ رِ ] (اِخ ) قسمتی است از ولایت سیستان از کوههای قائن تا نوشکی . طول آن 600 هزارگز است و ظاهراً بدترین نقاط ایران می باشد و دشت ناامید در شمال شرقی آن واقع است . بااینکه رود هیرمند در آن جاری است بر اثر فرورفتگی سطح آن <span
جریریةلغتنامه دهخداجریریة. [ ج َ ری ی َ ] (اِخ ) گروهی از زیدیان منسوب به سلیمان بن جریر که یکی از رؤسای این فرقه بود. (از منتهی الارب ). اتباع سلیمان بن جریر از فرق زیدیه ، همان جریریه اند که عقیده دارند امامت به شوری حاصل میشود و همینکه دو تن از اخیار امت بر آن اتفاق کردند شرعی است . امامت م
احمدپاشالغتنامه دهخدااحمدپاشا. [ اَ م َ ] (اِخ ) او در زمان سلطان سلیمان قانونی بصدارت رسید و هم او مانند قره احمدپاشا از قوم ارناود است . در ابتدا دربان حرم همایون بود و سپس بآغائی ینگی چری و بگلر بیکی روم ایلی رسید و بدامادی صدر اعظم رستم پاشا مفتخر شد و بسمت سرداری او را بجانب روم ایلی فرستادن