لغتنامه دهخدا
اعزاب .[ اِ ] (ع مص ) دور شدن و دور کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یقال : اعزبه اﷲ؛ ای اذهبه . (منتهی الارب ). دور شدن ، یقال : «من قراء القرآن فی اربعین لیلة فقد اعزب »؛ ای ابعد العهد بأوّله من عزب بابله . (از اقرب الموارد). و دور کردن . (از اقرب الموارد).