خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب خانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. وضوخانه.۲. = مستراح
-
آبدارخانه
فرهنگ فارسی عمید
اتاق و محل مخصوص در یک اداره یا وزارتخانه یا خانههای بزرگان که در آنجا چای و قهوه و شربت و قلیان تهیه میکنند.
-
آبگینه
فرهنگ فارسی عمید
۱. شیشه؛ بلور: ◻︎ آبگینه همهجا یابی از آن بیمحل است / لعل دشخوار بهدست آید از آن است عزیز (سعدی: ۱۷۶).۲. آیینه: ◻︎ دو خانه دگر زآبگینه بساخت / زبرجد به هر جایش اندر نشاخت (فردوسی: ۲/۹۴).۳. [قدیمی] تنگ بلور.۴. [قدیمی] شیشۀ شراب.
-
آبونه
فرهنگ فارسی عمید
مشترک روزنامه یا مجله.
-
آتش خانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. کوره.۲. جای روشن کردن آتش.۳. آن قسمت از ماشین یا کارخانه که مواد سوختنی در آن ریخته میشود و آتش میگیرد.۴. آتشکده.۵. اسلحهخانه.
-
آتش زنه
فرهنگ فارسی عمید
۱. سنگی خاکستریرنگ که با زدن آن بر فولاد جرقه ایجاد میشود.۲. = چخماق
-
آدینه
فرهنگ فارسی عمید
= جمعه: ◻︎ چو آدینه بهسر برده شد آید شنبه / تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال (فرخی: ۲۲۱).
-
آردینه
فرهنگ فارسی عمید
۱. آردی.۲. آنچه از آرد تهیه میکنند: آش آردینه.
-
آرزوانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه آرزو کنند.۲. آنچه زن آبستن در اوایل آبستنی هوس کند که بخورد؛ ویارانه.
-
آرزومندانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. به حال آرزومندی.۲. مانند آرزومندان.
-
آزمونه
فرهنگ فارسی عمید
۱. لولههایی که در آزمایشگاه هنگام آزمایش به کار میبرند؛ لولۀ امتحان.۲. سئوالهای چندگزینهای برای سنجیدن دانش کسی؛ تست.
-
آژیانه
فرهنگ فارسی عمید
پوشش زمین از سنگ یا آجر؛ سنگفرش؛ آجرفرش.
-
آژینه
فرهنگ فارسی عمید
= آسیازنه
-
آستانه
فرهنگ فارسی عمید
۱. حداقل میزان لازم برای تحریک یک عصب حسی: آستانهٴ شنوایی.۲. قطعۀ زیرین چهارچوب در یا پنجره.۳. نقطۀ آغاز یک عمل: در آستانهٴ ازدواج.۴. = آستان۵. [قدیمی، مجاز] زن؛ همسر.
-
آستینه
فرهنگ فارسی عمید
تخممرغ.