باتریفرهنگ فارسی عمید۱. (برق) دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحههای مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشینهای دیگر به کار میرود.۲. (نظامی) [منسوخ] واحد شمارش توپخانه.
باتریbattery 2واژههای مصوب فرهنگستانمنبع ولتاژ جریان مستقیم از یک یا چند واحد تشکیل شده است و انرژی شیمیایی یا گرمایی یا هستهای یا خورشیدی را به انرژی الکتریکی تبدیل میکند
باتریفرهنگ فارسی معین[ فر. ] ( اِ.) = باطری : مجموعه ای است از چند واحد الکتروشیمیایی یا انباره که محل ذخیرة نیروی الکتریسته است .
باطریلغتنامه دهخداباطری . (فرانسوی ، اِ) بمعنی دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور تشکیل شده است و برای ذخیره و تولید الکتریسته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار رود. دستگاهی که در حکم مخزن الکتریسته و عبارت از ابزاری الکتروشیمی است . در هر خانه از این دستگاه چند صفحه ٔ مثبت و بهمان تعداد صفحه ها
باتریپُرکنbattery chargerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که با انتقال انرژی الکتریکی به باتری آن را باردار میکند متـ . انبارنده
باتریپُرکن همراهpower bankواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتریپرکن برای پر کردن باتری افزارههای همراه
باتری حالتجامدsolid-state batteryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتری شامل مادهای پرتوزا و یک پیل فوتوولتایی که در آن تابش ناشی از مادۀ پرتوزا سبب تولید برق در پیل میشود
اتاق باتریbattery roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی در پشت پل فرماندهی کشتی برای نگهداری باتریهای اضطراری
باتریپُرکنbattery chargerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که با انتقال انرژی الکتریکی به باتری آن را باردار میکند متـ . انبارنده
باتریپُرکن همراهpower bankواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتریپرکن برای پر کردن باتری افزارههای همراه
باتری پست برقsubstation batteryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتری که انرژی لازم برای راهاندازی مدارشکن و بهرهبرداری از رلۀ حفاظتی پست برق مولد (generating substation) را فراهم میکند
باتری حالتجامدsolid-state batteryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی باتری شامل مادهای پرتوزا و یک پیل فوتوولتایی که در آن تابش ناشی از مادۀ پرتوزا سبب تولید برق در پیل میشود
اتاق باتریbattery roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی در پشت پل فرماندهی کشتی برای نگهداری باتریهای اضطراری