تريثدیکشنری عربی به فارسیدرنگ کردن , تاخير کردن , ديرپاييدن , پابپاورکردن , معطل کردن , باتنبلي حرکت کردن , کسيکه در رفتن تعلل کند , پرسه زن
شذبدیکشنری عربی به فارسیتلا طم , متلا طم شدن , شاخه هاي خشک را زدن , هرس کردن , چيدن , زدن (موي وغيره) , دست ياپاي کسي را بريدن , باتنبلي حرکت کردن , شلنگ برداشتن