باجوندلغتنامه دهخداباجوند. [ باج ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 25هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 14هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان بمیاندوآب . کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی . سکنه ٔ آن <span class="hl" d
بازوندواژهنامه آزادبازوَند نام یکی از ایلات و طوایف لرستان(ساکن منطقه طرهان و رومشکان و نهاوند ...) که به زبان لری صحبت می کنند. و مرکب از واژه ی "باز"(پرنده ی باز شکاری)+پسوند " وند" می باشد.
بیجوندلغتنامه دهخدابیجوند. [ ج َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سماق است که در بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بازپندلغتنامه دهخدابازپند. [ پ َ] (اِ) قسمی باز است . (یادداشت مؤلف ) : گر ز ره پند او داد دهد داد بگ چوژه ز بن برکند شهپر بر بازپند.سوزنی .
باگزندلغتنامه دهخداباگزند. [ گ َ زَ ] (ص مرکب ) (از: با+ گزند) دارای آسیب . زیان دار. زیان آور : به بازارگان گفت لب را ببندکزین سودمندیم و هم باگزند. فردوسی .و رجوع به گزند شود.