بادزدلغتنامه دهخدابادزد. [ زَ ] (اِ مرکب ) گردباد و طوفان و تندباد. (آنندراج ). گردباد و تندباد سخت . (ناظم الاطباء).
بادزدگیلغتنامه دهخدابادزدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بادزده : بیماری بادزدگی نباتات و صیفی .
بادزدهلغتنامه دهخدابادزده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آفت زده . آسیب رسیده . تباه شده در اثر وزیدن باد گرم در تنه و بته ٔ خود چون خیار و کدو: خیار و بادنجان بادزده و امثال آن . رجوع به بادزدگی و باد زدن شود.
بادزدگیwind burn, wind injuryواژههای مصوب فرهنگستانتغییر رنگ و پژمردگی برگهای گیاه براثر وزش باد شدید در زمان خاصی از دورۀ رویش
یکسرهلغتنامه دهخدایکسره . [ ی َ / ی ِ س َ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مجرد. تنها. منفرد و بدون همسر. (ناظم الاطباء). || تنها برای یک سر. برای رفتن تنها بی بازگشت . مقابل دوسره . (یادداشت مؤلف ). || کاملاً. بالمره . (یادداشت
بادزدگیلغتنامه دهخدابادزدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بادزده : بیماری بادزدگی نباتات و صیفی .
بادزدهلغتنامه دهخدابادزده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آفت زده . آسیب رسیده . تباه شده در اثر وزیدن باد گرم در تنه و بته ٔ خود چون خیار و کدو: خیار و بادنجان بادزده و امثال آن . رجوع به بادزدگی و باد زدن شود.
بادزدگیwind burn, wind injuryواژههای مصوب فرهنگستانتغییر رنگ و پژمردگی برگهای گیاه براثر وزش باد شدید در زمان خاصی از دورۀ رویش