باگذشتفرهنگ فارسی عمید۱. سخاوتمند؛ بخشنده.۲. آنکه از حق خود یا طلب خود چشم بپوشد.۳. آنکه از جرم و گناه دیگری درگذرد.
باگذشتلغتنامه دهخداباگذشت . [ گ ُ ذَ] (ص مرکب ) (از: با + گذشت ) سخی . کریم . جوانمرد. درگذرنده . || عَفُوّ. و رجوع به گذشت شود.
بادگشتweathervane, weathercocking/ weathercockواژههای مصوب فرهنگستانگرایش هواگَرد به قرار گرفتن در مقابل باد در هنگام حرکت بر روی زمین
صراعدیکشنری عربی به فارسیبادست وپا بالا رفتن , تقلا کردن , بزحمت جلو رفتن , تلا ش , تقلا , کوشش , املت درست کردن