gazedدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان، زل زل نگاه کردن، خیره نگاه کردن، چشم دوختن، خیره شدن، بادقت نگاه کردن
priedدیکشنری انگلیسی به فارسیافزودن، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن
gazeدیکشنری انگلیسی به فارسیخیره شدن، نگاه خیره، زل زل نگاه کردن، خیره نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن
priesدیکشنری انگلیسی به فارسیپره ها، کنجکاوی، فضولی، اهرم، دیلم، فضول، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن
pryدیکشنری انگلیسی به فارسیسرزنده، کنجکاوی، فضولی، اهرم، دیلم، فضول، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن