بادهلغتنامه دهخداباده . [ دَ / دِ ] (اِ) شراب ، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی ). شراب ،چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است . (غیاث ). شراب . (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری اس
بادهلغتنامه دهخداباده . [ ] (اِخ ) بادای . نام کودکی از ملازمان اونک خان که موجب نجات چنگیزخان از مرگ حتمی شد. رجوع به جهانگشای جوینی چ 1329 هَ . ق . لیدن ج 1 ص 27 شود.
شب زنده دارلغتنامه دهخداشب زنده دار. [ ش َ زِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) قائم الیل . شب بیدار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 221). آنکه شب را بیدار بماند. شب خیز. که شب را به دعا یا پاسبانی به صبح رس
صبوحلغتنامه دهخداصبوح . [ ص َ ] (ع اِ) بامدادی از شیر و شراب و مانند آن ، خلاف غبوق . (منتهی الارب ). شرابی که بوقت بامداد خورده میشود، ضد غبوق که بوقت شام خورند. (غیاث اللغات )
ایچاایچلغتنامه دهخداایچاایچ . (ترکی ، اِ مرکب ) نوشانوش پیاله ٔ شراب . (آنندراج ) (بهار عجم ).گردش مدام پیاله ٔ شراب . (ناظم الاطباء) : از فقیهان شد و مدی منع جام باده رادر صبوحی ب
حجلهلغتنامه دهخداحجله . [ ح ِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) این کلمه در عربی بفتح حاء و فتح جیم آمده لکن در تداول فارسی نظماً و نثراً بکسر حاء و سکون جیم است . گردک . عمارتی مدور مانند گنب