بادگشتweathervane, weathercocking/ weathercockواژههای مصوب فرهنگستانگرایش هواگَرد به قرار گرفتن در مقابل باد در هنگام حرکت بر روی زمین
باگذشتفرهنگ فارسی عمید۱. سخاوتمند؛ بخشنده.۲. آنکه از حق خود یا طلب خود چشم بپوشد.۳. آنکه از جرم و گناه دیگری درگذرد.
باگذشتلغتنامه دهخداباگذشت . [ گ ُ ذَ] (ص مرکب ) (از: با + گذشت ) سخی . کریم . جوانمرد. درگذرنده . || عَفُوّ. و رجوع به گذشت شود.
باد گشتنلغتنامه دهخداباد گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) هدر شدن . باطل شدن . هباء شدن . هلاک شدن . نیست و نابود گشتن . هیچ شدن : بکشتی بر آب زره برگذشت [ افراسیاب ]همه سربسر رنج ما باد گشت . فردوسی .کنون آنچه بد بود بر ما گذشت گذشته
بادلغتنامه دهخداباد. (اِ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب . اَوب . سُمَهی . سمهاء. واد: مُشتَکِره ؛ باد سخت .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سَیهَک ، سَهوک ، سَکینَه ؛ باد تیزرو. هَ