باهوشفرهنگ مترادف و متضادتیز، داهی، زرنگ، زیرک، باذکاوت، عاقل، متیقظ، محیل، ناقلا، نکتهدان، هوشمند، هوشیار ≠ بیهوش، کانا
باریک رایلغتنامه دهخداباریک رای . (ص مرکب ) آنکه فکر ظریف دارد. باذکاوت . بصیر. بافراست . (دِمزن ). دارای قوه ٔ مدرکه ٔ نافذ و دقیق . (ناظم الاطباء).
گربزفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیشرم، بیحیا، پاردمساییده ۲. حیلهگر، محیل، مکار ۳. باذکاوت، دانا، زیرک، هوشیار ۴. چالاک، چست، دلاور، دلیر، شجاع