خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باربری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باربری
/bārbari/
معنی
۱. کار و شغل باربر.
۲. بار بردن؛ حملونقل.
۳. بنگاهی که به حملونقل کالا و بار میپردازد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
porterage, transport
-
جستوجوی دقیق
-
carrier 1
باربری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شخص حقیقی یا حقوقی در یک قرارداد حمل کالا ازطریق دریا یا هوا یا خشکی یا ترکیبی از آنها
-
باربری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bārbari ۱. کار و شغل باربر.۲. بار بردن؛ حملونقل.۳. بنگاهی که به حملونقل کالا و بار میپردازد.
-
باربری
لغتنامه دهخدا
باربری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل باربر. کار حمال . || حمل و نقل : تعمیم وسایل باربری برای توسعه ٔ زراعت نهایت ضرور است . || اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است . اداره ٔ حمل و نقل .
-
باربری
فرهنگ فارسی معین
(بَ) 1 - (حامص .) عمل و شغل باربر. 2 - (اِمر.) مؤسسه ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد.
-
باربری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
porterage, transport
-
باربری
دیکشنری فارسی به عربی
شحن
-
واژههای مشابه
-
car cycle
چرخۀ باربَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ زمانی بین دو بارگیری یک وسیلۀ نقلیه
-
چرخ باربری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
trolley
-
اجرت باربری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
porterage
-
باربری کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
carry, transport
-
بنگاه باربری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
trucker
-
چرخ باربری
دیکشنری فارسی به عربی
شاحنة
-
plate bearing test
آزمایش باربریِ ورقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] آزمایشی برای تعیین ظرفیت باربری خاک
-
شرکت باربری کامیون ها
دیکشنری فارسی به انگلیسی
rolling stock