بارثلغتنامه دهخدابارث . (اِخ ) خاورشناس آلمانی است که دیوان قطامی شاعر را بدست آورد و بر آن مقدمه و ملاحظاتی بزبان آلمانی افزود و بسال 1903 م . در لیدن با متن و شرح عربی بچاپ رسانید و خدمات دیگر نیز در فرهنگ اسلامی نموده است . (از فرهنگ خاورشناسان ص <span cla
باجهآگهی،نماباجهکیوسکبوردواژههای مصوب فرهنگستانآگهینمایی که بر بالای باجههای مطبوعاتی و باجههای گلفروشی نصب میشود
داسهbeard 1, awnواژههای مصوب فرهنگستانزائدهای خارمانند که در انتهای برونپوشینۀ (lemma) اغلب علفچمنیها از قبیل گندم میروید متـ . ریشک
رشتهماندsloven, beard 2واژههای مصوب فرهنگستانزوائد بخش قطعشدۀ تنۀ درخت که بهصورت رشتههایی بر روی کُنده یا در انتهای گِردهبینه به چشم میخورد
بارت و بورتلغتنامه دهخدابارت و بورت . [ ت ُ ] (از اتباع ) در تداول عامه به معنی هارت و هورت . رجوع به هارت و هورت شود.
بارثاواواژهنامه آزادپرسوه (parsava)، پرثو، بارساوا؛ سرزمین قوم پارت. نام قدیم خراسان در زمان اشکانیان و هخامنشیان. نام خراسان را از دوران ساسانیان بر این استان گذاشتند که در آن زمان بسیار پهناورتر از امروز بود و بخش هایی از افغانستان و ترکمنستان امروزی و... را در بر می گرفت.
وراثةدیکشنری عربی به فارسیانتقال موروثي , رسيدن خصوصيات جسمي وروحي بارث , تمايل برگشت باصل , توارث , وراثت
ام ولدلغتنامه دهخداام ولد. [ اُم ْ م ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی مادر فرزند، و آن کنیزی است که از مولای خود آبستن شود. || (اصطلاح فقه ) کنیزی که به نطفه ٔ مالک خود پسر یا دختر زاییده باشد و روا نیست مالک در حیات خود آن کنیز رابفروشد و بعد از مرگ مالک ، کنیز آزاد میشود و بکسی بارث نمیرس
بردهلغتنامه دهخدابرده . [ ب ُ دَ ] (اِخ ) البردةنام برده ایست که حضرت رسول صلوات اﷲ علیه آنرا به کعب بن زهیر شاعر صلت داد و معاویه از او بخرید و خلفایکی پس از دیگری بارث بردند. (مفاتیح ). برده ٔ پیغمبر اسلام که آنرا آنحضرت بعنوان صله ٔ قصیده ٔ مدحیه ٔ کعب بن زهیر به وی بخشید شهرت خاصی دارد. م
ابودلفلغتنامه دهخداابودلف . [ اَ دُ ل َ ] (اِخ ) قاسم بن عیسی بن ادریس بن معقل بن عمیربن شیخ بن معاویةبن خزاعی بن عبدالعزی بن دُلف عجلی . یکی از سرهنگان مأمون خلیفه ومعتصم و یکی از اسخیا و جوانمردان بزرگوار و شجاع وصاحب وقایع مشهوره و صنائع مأثوره . او مرجع ادبا وفضلاء عصر خویش بود و در صنعت
بارثاواواژهنامه آزادپرسوه (parsava)، پرثو، بارساوا؛ سرزمین قوم پارت. نام قدیم خراسان در زمان اشکانیان و هخامنشیان. نام خراسان را از دوران ساسانیان بر این استان گذاشتند که در آن زمان بسیار پهناورتر از امروز بود و بخش هایی از افغانستان و ترکمنستان امروزی و... را در بر می گرفت.