قضیۀ رستۀ بئرBaire category theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای که بر طبق آن هر فضای سنجهای کامل یک مجموعۀ رستهدوم است
نمودار میلهایbar chart, bar graph, bar diagramواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمودار مرکب از دنبالهای از میلههای عمودی یا افقی با عرضهای یکسان، که طولها متناسب با کمیتهای نشاندادهشده است
نمودار میلهای مؤلفهایcomponent bar chart, component bar graph, sub-divided bar diagram, segmented bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمودار میلهای که هر میلۀ آن به قسمتهایی با اندازۀ متناسب با مؤلفههای تشکیلدهندۀ مقدار کل تقسیم میشود
چراغهای جانبی 2wing bar, W-BAR, wing bar runway lightsواژههای مصوب فرهنگستانردیفی از چراغهای تقرب (approachlights)، عمود بر محور باند که خارج از لبۀ باند قرار گرفتهاند
نمودار میلهای خوشهایclustered bar chart/ cluster bar chart, grouped bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننـوعـی نـمودار میلهای که در آن، میلههای متناظر دو یا چند نمودار مختلف، در کنار یکدیگر قرار داده میشوند
اجارۀ صرفاً کشتیbareboat charter, demise charter, bare-hull charter, bare-pole charterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اجارۀ زمانی که در آن اجارهکننده کشتی را بدون خدمه و ملزومات اجاره میکند و بسیاری از اختیارات مالک کشتی را دارد
شاحندیکشنری عربی به فارسیاسب جنگي , دستگاه پرکردن باطري و هرچيز ديگر (مثل تفنگ) , باري , بار کننده (کشتي) , بار , بارکش , مکاري
شرط ارسالconsignment clauseواژههای مصوب فرهنگستانبندی در اجارهنامۀ کشتی مربوط به تعیین نمایندۀ مالک یا اجارهکنندۀ کشتی برای انجام امور تخلیه و بارگیری
کرایۀ معلقfreight pendingواژههای مصوب فرهنگستانمبلغی که اجارهکنندۀ کشتی تعهد میکند در ازای استفاده از کشتی پس از انقضای زمان تعیینشده در اجارهنامۀ کشتی بپردازد
گزارش سفرvoyage reportواژههای مصوب فرهنگستانگزارشی که فرمانده یک شناور برای صاحب کشتی یا اجارهکنندۀ کشتی تنظیم میکند و شامل اطلاعات مختلف از قبیل ورود به بنادر و خروج از آنها و بارگیری و تخلیه و مصرف سوخت و وضعیت جوّی است
بارفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه بهوسیلۀ انسان، حیوان، وسیلۀ نقلیه، یا چیز دیگر حمل میشود.۲. بچهای که در شکم مادر است؛ جنین.۳. میوه؛ بَر.۴. مفهوم؛ معنی: بارِ عاطفی سخن.۵. [مجاز] وظیفه؛ مسئولیت: بار زیادی بر دوشش بود.۶. مس و سایر فلزات که با سیم و زر مخلوط کنند.۷. (کشاورزی) کود.۸.
بارفرهنگ فارسی عمید۱. = باریدن۲. بارنده؛ ریزنده؛ پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آتشبار، اشکبار، خونبار، گهربار، مُشکبار، مرواریدبار.
دبارلغتنامه دهخدادبار. [ دَ ] (ع مص ) هلاک . (منتهی الارب ). هلاک شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).
دبارلغتنامه دهخدادبار. [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دبارة. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ج ِ دبرة. (ناظم الاطباء).
دبارلغتنامه دهخدادبار. [ دِ ] (ع اِ) خیابانهای زراعت و تره . دبارة، یکی . (منتهی الارب ). کرد زمین . کرد زراعت . (ناظم الاطباء). || چهارشنبه . دُبار. رجوع به دُبار شود. || دشمنی . || جویها که در زراعت روند. || حوادث وهزیمتها. (منتهی الارب ). || لایعرف قبالا من دبار؛ نمی شناسند قبیل را از دبیر
دبارلغتنامه دهخدادبار. [ دُ ] (ع اِ) نامیست چهارشنبه را. (مهذب الاسماء). روز چهارشنبه در قدیم و در کتاب عین خلیل شب چهارشنبه است . (منتهی الارب ). دِبار. روز چهارشنبه . (دهار).
دربارلغتنامه دهخدادربار. [ دَ ] (اِ مرکب ) بیت . خانه . مسکن . منزل . عمارت . سرای . بارگاه . (ناظم الاطباء). || پیشگاه و عرصه و بارگاه پادشاهان و امرا. (ناظم الاطباء). و به عربی حضرةالسلطان و حضرةالامیر گویند. (آنندراج ). کاخ شاهی . قصر سلطنتی . بارگاه : چنین دید ر