بازاسلغتنامه دهخدابازاس . (اِخ ) نام قصبه ای است در ایالت ژیرونده از کشور فرانسه که در 60 هزارگزی جنوب غربی بوردو واقع شده 4200 تن نفوس و کارخانجات چوب بری و تجارت شراب دارد.
بازیاشلغتنامه دهخدابازیاش . (اِخ ) نام قصبه ای است در ساحل رود دانوب نزدیک بلگراد. راه آهن سرتاسری اروپا از کنار آن میگذرد. رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ، ج 2 ص 29 شود.
بازاستادنلغتنامه دهخدابازاستادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) باز استادن از. عقب ماندن . توقف کردن . دست کشیدن . ترک کردن .بازداشته شدن . منع کرده شدن . برطرف کردن . (ناظم الاطباء) : آن ماهی چهل روز از خوردن بازایستادتا یونس را آسیبی نرسد. (مجمل التواریخ و القصص ).
بازاستقرارrecolonizationواژههای مصوب فرهنگستاناستقرار دوبارة یک آرایة جانوری یا گیاهی در رویشگاه یا زیستگاهی که پیشتر در آن میزیسته است
بازاستاد کردنلغتنامه دهخدابازاستاد کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متوقف شدن . || منصرف شدن : به که در سوزنش میخواستم داداز آن تدبیر بازاستاد کردم .سوزنی .
بازاستادنلغتنامه دهخدابازاستادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) باز استادن از. عقب ماندن . توقف کردن . دست کشیدن . ترک کردن .بازداشته شدن . منع کرده شدن . برطرف کردن . (ناظم الاطباء) : آن ماهی چهل روز از خوردن بازایستادتا یونس را آسیبی نرسد. (مجمل التواریخ و القصص ).
بازاستاد کردنلغتنامه دهخدابازاستاد کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متوقف شدن . || منصرف شدن : به که در سوزنش میخواستم داداز آن تدبیر بازاستاد کردم .سوزنی .
بازاستقرارrecolonizationواژههای مصوب فرهنگستاناستقرار دوبارة یک آرایة جانوری یا گیاهی در رویشگاه یا زیستگاهی که پیشتر در آن میزیسته است