بازتاب 2reflexواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتی خودکار یا غیرارادی که ازطریق مدارهای عصبی نسبتاً ساده روی دهد، بیآنکه لزوماً شعور در آن دخالت داشته باشد * مصوب فرهنگستان اول
بازتابلغتنامه دهخدابازتاب . (اِ مرکب ) انعکاس . (لغات فرهنگستان ). جنبشی غیرارادی که بلافاصله در پی تحریک وارد بر یک عصب حسی پیدا میگردد. اینگونه حرکت بیشتر اوقات بصورت قبض و بسط عضلانی ظاهر میشود. مانند تنگ و فراخ شدن مردمک چشم زیر تأثیر روشنائی . رجوع شود به روانشناسی پرورشی سیاسی ص <span cl
بازتابفرهنگ فارسی معین(اِمص .) 1 - برگشت ، انعکاس . 2 - مجازاً: اثری که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود. 3 - پاسخ غیرارادی موجود زنده به محرک (روانشناسی ).
طیف سرعتvelocity spectrumواژههای مصوب فرهنگستان1. سرعت برانباشت بهصورت تابعی از زمان سیر بازتاب 2. سرعت بهعنوان تابعی از بسامد در محیط پاشنده
حرکتلغتنامه دهخداحرکت . [ ح َ رَ ک َ ] (ع مص ) حَرَکة. جنبش . جنبیدن . مقابل سکون ، آرام ، آرامیدن ، درنگ . تحشحش . حشحشة. کون . ذماء. تقتقة. رکضت . نهضت . مور. تمور. تکان . تکان خوردن . سید جرجانی گوید: حرکت اشغال حیزی است پس از حیزی . و هم او گوید: حرکت خروج از قوه است به فعل بر سبیل تدریج
بازتابلغتنامه دهخدابازتاب . (اِ مرکب ) انعکاس . (لغات فرهنگستان ). جنبشی غیرارادی که بلافاصله در پی تحریک وارد بر یک عصب حسی پیدا میگردد. اینگونه حرکت بیشتر اوقات بصورت قبض و بسط عضلانی ظاهر میشود. مانند تنگ و فراخ شدن مردمک چشم زیر تأثیر روشنائی . رجوع شود به روانشناسی پرورشی سیاسی ص <span cl
بازتابفرهنگ فارسی معین(اِمص .) 1 - برگشت ، انعکاس . 2 - مجازاً: اثری که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود. 3 - پاسخ غیرارادی موجود زنده به محرک (روانشناسی ).
بازتابلغتنامه دهخدابازتاب . (اِ مرکب ) انعکاس . (لغات فرهنگستان ). جنبشی غیرارادی که بلافاصله در پی تحریک وارد بر یک عصب حسی پیدا میگردد. اینگونه حرکت بیشتر اوقات بصورت قبض و بسط عضلانی ظاهر میشود. مانند تنگ و فراخ شدن مردمک چشم زیر تأثیر روشنائی . رجوع شود به روانشناسی پرورشی سیاسی ص <span cl
زاویۀ بازتابangle of reflection 1واژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ بین امتداد انتشار موج بازتابیده از یک سطح و خط عمود بر آن