بازشدنلغتنامه دهخدابازشدن . [ ش ُ دَ ] (مصدر مرکب ) دوباره منصوب شدن . باز بر سر کار آمدن : پس یوسف مر این شرابدار را گفت چون پیش ملک خداوندت بنشینی وبمرتبت خویش بازشوی مرا یاد کن . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). || بازگشتن . رجوع . مراجعت : عهد و میث
کار بازشدنلغتنامه دهخداکار بازشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روا شدن حاجت . (آنندراج ) : ز عشق کار جهان باز میشود صائب خوشا کسی که توسل به این جناب گرفت .صائب .
بازشدنلغتنامه دهخدابازشدن . [ ش ُ دَ ] (مصدر مرکب ) دوباره منصوب شدن . باز بر سر کار آمدن : پس یوسف مر این شرابدار را گفت چون پیش ملک خداوندت بنشینی وبمرتبت خویش بازشوی مرا یاد کن . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). || بازگشتن . رجوع . مراجعت : عهد و میث
کار بازشدنلغتنامه دهخداکار بازشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روا شدن حاجت . (آنندراج ) : ز عشق کار جهان باز میشود صائب خوشا کسی که توسل به این جناب گرفت .صائب .
وابازشدنلغتنامه دهخداوابازشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره باز شدن : الانجیاب ؛ واباز شدن ابر و آنچ بدان ماند. (زوزنی ). انجلاء؛ واباز شدن غم و میغ و آنچه بدان ماند. (زوزنی ).
بازشدنلغتنامه دهخدابازشدن . [ ش ُ دَ ] (مصدر مرکب ) دوباره منصوب شدن . باز بر سر کار آمدن : پس یوسف مر این شرابدار را گفت چون پیش ملک خداوندت بنشینی وبمرتبت خویش بازشوی مرا یاد کن . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). || بازگشتن . رجوع . مراجعت : عهد و میث