بوزینالغتنامه دهخدابوزینا. (اِ) بوزینه . (فرهنگ فارسی معین ) : حلوا نخورد چو جو بیابد خردیبا نبرد بکار بوزینا.ناصرخسرو.
بازنیچلغتنامه دهخدابازنیچ . (اِ) ریسمانی باشد که در ایام عیدو جشن از جایی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان قاطع). مصحف بازپیچ (باذپیج ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ریسمانی بود که در ایام جشن و خوشی کودکان از بام و درخت بیاویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند و
باجنگلغتنامه دهخداباجنگ . [ ج َ ] (اِ) روزنه و دریچه ٔ کوچک را گویند، و ظاهراًاین لغت باجهک است که مصغر باجه باشد و باجه مخفف بادجه و بادجه بمعنی بادگیر و بادگیر جائی و روزنی راگویند که باد از آن آمد و شد نماید، واﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ). دریچه ٔ خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). درکی خرد باشد که
بیوزنیweightlessness, zero gravityواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن جسم در چارچوب مرجع خود، براثر گرانی یا نیروهای دیگر، هیچگونه شتاب قابلاندازهگیری نداشته باشد