بازوییلغتنامه دهخدابازویی . (اِ) در تداول بنایان و سفال گران قسمی تنبوشه که قسمتی از آن افقی و قسمتی عمودی است . (یادداشت مؤلف ).
بازوییhandheld monopod, handheld selfie monopod, selfie stickواژههای مصوب فرهنگستانپایهای که با قرار دادن تلفن همراه یا دوربینهای رقمی دارای قابلیت خودعکسگیری بر روی آن میتوان بهراحتی و با زاویۀ دید وسیع خودعکس گرفت
بازگوییلغتنامه دهخدابازگویی . (حامص مرکب ) سخن گفته بازگفتن . (آنندراج ). تکرار سخن کردن : سخن ار بدوست باشد، ببرم برون ز دنیادل پر هزار حسرت به امید بازگویی .نظیری نیشابوری (از آنندراج ).
بازگوییparaphraseواژههای مصوب فرهنگستان1. فرایند بیان یک جمله یا متن در قالب الفاظ یا ساختی دیگر بدون تغییر معنی2. محصول فرایند بیان یک جمله یا متن در قالب الفاظ یا ساختی دیگر بدون تغییر معنی
جمعیت بازوییarm populationواژههای مصوب فرهنگستانستارههای جوانی که در بازوهای مارپیچی کهکشانها جمع شدهاند
جمعیت بازوییarm populationواژههای مصوب فرهنگستانستارههای جوانی که در بازوهای مارپیچی کهکشانها جمع شدهاند
علامت بازوییsemaphore signalواژههای مصوب فرهنگستانعلامتی که با استفاده از یک بازوی مکانیکی و چراغ رنگی راننده را مطلع میکند