حساب بازکردنلغتنامه دهخداحساب بازکردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حساب جاری مخصوص شخصی در بانک قرار دادن . || با کسی قرار معامله ٔ دائمی گذاردن .
اطرحدیکشنری عربی به فارسیسنجاق کراوات , برش , سيخ , شکل سيخ , بشکل مته , سوراخ کن , سوراخ کردن , نوشابه دراوردن (از چليک) , براي نخستين بار بازکردن , بازکردن يامطرح نمودن , بسيخ کشيدن , تخلف کردن از , کاستن , تفريق کردن
حساب بازکردنلغتنامه دهخداحساب بازکردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حساب جاری مخصوص شخصی در بانک قرار دادن . || با کسی قرار معامله ٔ دائمی گذاردن .
عنان بازکردنلغتنامه دهخداعنان بازکردن . [ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذاردن که برود. مقابل عنان کشیدن : لختی عنان مرکب بدخوت بازکن تا دستها فروننهد مرکبت به گور.ناصرخسرو.