26 فرهنگ

6827 مدخل


ترجمه مقاله

بازی

bāzi

۱. فعالیتی برای سرگرمی یا تفریح.
۲. ورزش.
۳. (اسم مصدر) اجرای نقش در نمایش، فیلم، ومانند آن.
۴. (صفت) قمار کردن.
۵. (صفت) [قدیمی] بیهوده؛ عبث.
⟨ بازی کردن: (مصدر لازم)
۱. چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سر‌گرم ساختن.
۲. به ‌تفنن کاری کردن.
۳. قمار کردن.
۴. کاری به قصد تفریح یا ورزش انجام دادن.
⟨ بازی دادن: (مصدر متعدی)
۱. کسی را به کاری یا چیزی سرگرم ساختن.
۲. فریب دادن.

۱. لعب، ملاعبه، ملعبه
۲. تفریح، تفنن،
۳. قمار، گنجفه
۴. ورزش
۵. فریب، حیله، نیرنگ ≠ جدی
۶. نقش
۷. حادثه، رویداد، پیشآمد
۸. شوخی

acting, enactment, game, play, sport