باستانشناسیarchaeologyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ علمی و بازسازی گذشتۀ بشر بر مبنای شواهد یا بقایای مادی
باستانشناسیِ آیینarchaeology of cultواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ آثار مادی نشاندهندۀ تغییروتحول انگارههای دینی
باستانشناسی استقراریsettlement archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش دربارۀ پراکندگی مکانی فعالیتهای تخصصی و بقایای مادی آنها در یک محوطه یا در کل یک منطقۀ باستانی و ارتباط آنها با یکدیگر
باستانشناسی انتقادیcritical archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی نظری به باستانشناسی مبتنی بر این فرض که باستانشناسان تأثیری عملی بر جامعۀ خود دارند
باستانشناسی باتلاقیwetland archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ باستانشناختی نواحی خاصی که بهطور دورهای یا دائمی زیر آب بودهاند
باغ بدرهلغتنامه دهخداباغ بدره . [ ] (اِخ ) نام آبادی بین تخت جمشید و سیوند که آتشکده ای در آنجا برجای مانده است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 4 ص 96).
باغ نسترنلغتنامه دهخداباغ نسترن . [ غ ِ ن َ ت َ رَ ] (اِخ ) یکی از باغهای مغرب چهارباغ اصفهان که مادی نیاصرم از میان آن میگذشته است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205).
پاکالغتنامه دهخداپاکا. (اِخ ) کاردینال بارتلمی . مولد او بشهر بنوان در 1756م .1169/ هَ . ق . و وفات در 1843م .1257/ هَ . ق . وی وزیر پی ششم و حامی اقاذیمیای
باغ تختلغتنامه دهخداباغ تخت . [ غ ِ ت َ ] (اِخ ) یکی از باغهای مشهور اصفهان درعصر صفوی که چهل هزار گز مربع وسعت داشته است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205). شاردن سیاح دوره ٔ صفوی از باغ تخت در سفرنامه ٔ خود نام میبرد.
باغ کاجلغتنامه دهخداباغ کاج . [ غ ِ] (اِخ ) از باغهای عصر صفوی متصل به ضلع شرقی باغ چهلستون اصفهان که فعلا محل اداره ٔ ژاندارمری اصفهان است . (از ج 3 گزارشهای باستانشناسی ص 375). این باغ درقدیم سی هزارگز وسعت داشته است . (همان ک