باسلیقهلغتنامه دهخداباسلیقه . [ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) باذوق . و آنکه کارهای وی آراسته و مرتب و خوش آیند باشد. و رجوع به سلیقه شود.
باسلیقگیلغتنامه دهخداباسلیقگی . [ س َ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) سلیقه داشتن . در کاری سلیقه به خرج دادن . پاکیزگی در کار و غیر آن . و رجوع به سلیقه شود.
لفافکشی باشلقیstretch hood wrapping systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بستهبندی که در آن کلاهک کشایندی لولهایشکلی را بر روی چهار طرف یک بارکف میکشند
tastiestدیکشنری انگلیسی به فارسیطعم تر، خوش طعم، گوارا، خوش مزه، باسلیقه تهیه شده، مزه دار، با مزه، خوشگوار
tastierدیکشنری انگلیسی به فارسیطعم دار، خوش طعم، گوارا، خوش مزه، باسلیقه تهیه شده، مزه دار، با مزه، خوشگوار
لذيذدیکشنری عربی به فارسیلذيذ , با سليقه (درست شده) , خوش ذوق , باذوق , خوشمزه , باسليقه تهيه شده , خوش طعم , گوارا , مطبوع , باب دندان , دندان مز
باسلیقهلغتنامه دهخداباسلیقه . [ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) باذوق . و آنکه کارهای وی آراسته و مرتب و خوش آیند باشد. و رجوع به سلیقه شود.
باسلیقهلغتنامه دهخداباسلیقه . [ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) باذوق . و آنکه کارهای وی آراسته و مرتب و خوش آیند باشد. و رجوع به سلیقه شود.