signifyدیکشنری انگلیسی به فارسینشان دهنده، دلالت کردن بر، حاکی بودن از، باشاره فهماندن، معنی کردن، معنی بخشیدن
signifiedدیکشنری انگلیسی به فارسیمعنی دار، دلالت کردن بر، حاکی بودن از، باشاره فهماندن، معنی کردن، معنی بخشیدن
signifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیمعنی دار، دلالت کردن بر، حاکی بودن از، باشاره فهماندن، معنی کردن، معنی بخشیدن
بيندیکشنری عربی به فارسیميان , درميان , درزمره ء , ازجمله , مابين , دربين , درمقام مقايسه , دلا لت کردن بر , حاکي بودن از , باشاره فهماندن , معني دادن , معني بخشيدن