بوشهرلغتنامه دهخدابوشهر. [ ش ِ ] (اِخ ) شهر بوشهر. مرکز شهرستان بوشهر است که در انتهای شمال باختری شبه جزیره ٔ بوشهر واقع شده است . محل اولیه ٔ شهر مزبور در 12کیلومتری محل فعلی و نام آن ری شهر بوده که در زمان نادرشاه از لحاظ مناسب بودن محل برای بندرگاه و ساختم
بوشهرلغتنامه دهخدابوشهر. [ ش ِ ] (اِخ ) شهرستان بوشهر یکی از شهرستان های هشتگانه ٔ استان هفتم است که از جنوب و باختر به خلیج فارس و از خاور به شهرستان لار و فیروزآباد و از شمال خاوری به شهرستان کازرون محدود میشود. ارتفاعات معروف این ناحیه عبارتند از: قله ٔ کلات بوریال در ناحیه جنوبی تنگستان (ب
بیشعورفرهنگ مترادف و متضادابله، احمق، بیادراک، بیخرد، بیفراست، خنگ، سفیه، کودن، نادان، نفهم ≠ باشعور، فهیم
صاحب تمیزلغتنامه دهخداصاحب تمیز. [ ح ِ ت َ ] (ص مرکب ) خردمند. باشعور. عاقل : دیوانه میکند دل صاحب تمیز راهر گه که التفات پری وار میکند.سعدی .
خردمندفرهنگ مترادف و متضادباخرد، باشعور، بخرد، حکیم، خردور، دانا، دانشمند، دانشور، زیرک، صائبنظر، عاقل، عالم، فاضل، فرزانه، فهمیده، فهیم، لبیب، متیقظ، هوشمند، هوشیار ≠ بیعقل، کودن، گول، نابخرد