باشکندلغتنامه دهخداباشکند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 24 هزارگزی خاور بستان آباد و 12 هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز در جلگه واقع است . ناحیه ای است سردسیر با <span class="hl" dir=
باشکندلغتنامه دهخداباشکند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل که در 48 هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 15 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به تبریز در کوهستان واقع است . ناحیه ای است با آب وهوای معتدل و <span
بوشکاناتلغتنامه دهخدابوشکانات . (اِخ ) ناحیه ای است در فارس . چند ناحیه است و همه گرمسیر و در او خرما بسیار بود و در آن ولایت هیچ شهری نیست و حاصلشان غله و خرما باشد. (نزهة القلوب ص 116). رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی و بوشگان شود.
قلعه بوشکاناتلغتنامه دهخداقلعه بوشکانات . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قلعه ای است محکم در پارس . رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 156 شود.
باش کندلغتنامه دهخداباش کند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو که در 16 هزار و پانصدگزی شمال باختری ماکو و 4 هزارگزی خاور شوسه ٔ ماکو به بازرگان در دره واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و