بادنیانلغتنامه دهخدابادنیان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 36هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقعست . منطقه ای است کوهستانی با آب و هوائی معتدل
باطنیونلغتنامه دهخداباطنیون . [ طِ نی یو ] (اِخ ) نام سلسله ٔ حکامی که در سوریه بدین عنوان حکومت کرده اند. در سال 520 هَ . ق . بهرام داعی ، بانیاس را اشغال کرد و در سال 522 هَ . ق
بانیانلغتنامه دهخدابانیان . (اِخ ) به مسافت کمی میانه ٔ شمال و مشرق شهر فسا است . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فسا که در یک هزارگزی شمال فسا بر
بانیانواژهنامه آزاددرخت بانیان گونه ای انجیر وحشی یا بنگالی و بسیار زیبا و با تنه های پیچ در پیچ در هم پیچیده است که درخت ملی هندی ها محسوب شده و به عنوان درختی افسانه ای،زیارتی د
کوشک بانیانلغتنامه دهخداکوشک بانیان . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فساست و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
داعی کبیرلغتنامه دهخداداعی کبیر. [ ی ِ ک َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح باطنیان ، خاصه صباحیه یعنی پیروان حسن صباح یا پیروان «دعوت جدیده » مرتبه ای از مراتب و درجات هفتگانه ٔ سیر است که :
بواطنةلغتنامه دهخدابواطنة. [ ب َ طِ ن َ ] (اِخ ) ج ِ باطنی . باطنیان . باطنیه : و همان جایگاه برسق شهید گشت از زخم کارد بواطنه . (مجمل التواریخ ). و او را بواطنه بکشتند. (مجمل الت
حجتلغتنامه دهخداحجت . [ ح ُج ْ ج َ ] (ع اِ) یکی از دوازده مبلغ باطنیان هر امام ، و آن رتبتی است فوق داعی و دون داعی مأذون ، و حجت خراسان لقب ناصرخسرو شاعر است : حجت و برهان مج
هفت امامیلغتنامه دهخداهفت امامی . [ هََ اِ ] (اِخ ) سبعیه . باطنیان . ملاحده . اسماعیلیه . (یادداشت مؤلف ). نامی است که به شیعیان اسماعیلی داده اند زیرا آنها از امام هشتم به بعد ائم
اسماعیلیهلغتنامه دهخدااسماعیلیه . [ اِ لی ی َ ] (اِخ ) اسماعیلیان . سبعیه . هفت امامیان . باطنیان . باطنیة. حشاشین . ملاحده . فدائیان . فرقه ای از شیعه که سلسله ٔ ائمه را به اسماعیل