باغبانانلغتنامه دهخداباغبانان . (اِخ ) دهی است از دهستان کریت بخش پاپی شهرستان خرم آباد که در 45 هزارگزی باختر ایستگاه راه آهن سپیددشت در جلگه واقع است . ناحیه ای است معتدل با 40تن سکنه و آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمد
باغبانانلغتنامه دهخداباغبانان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن که در 7 هزارگزی باختر فومن و 2 هزارگزی راه فرعی لولمان به ماکلوان در جلگه واقع است . ناحیه ای است معتدل و مرطوب با <span class="hl" dir="ltr"
باغبانانلغتنامه دهخداباغبانان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان کاغذکنان شهرستان هروآباد که در 22 هزارگزی شمال آغ کند و 13 هزارگزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با168 سکن
باغبان باشیلغتنامه دهخداباغبان باشی . [ غ ْ / غ ِ ](اِ مرکب ) (از: باغبان فارسی +باشی ، سر ترکی ) سر باغبانان . رئیس باغبانان . || خطابی به ملایمت و تفقدآمیز مردی باغبان را.
کائوچوئیلغتنامه دهخداکائوچوئی . (ص نسبی ) آنچه از کائوچوک به دست آید. || (اِ) نامی است که باغبانان ما، به «فیکوس الاستیکا» داده اند.
بیلچهفرهنگ فارسی عمیدبیل کوچک؛ کفچۀ دستهدار که باغبانان در جابهجا کردن بوتههای کوچک گل به کار میبرند.