بافت شناسفرهنگ فارسی عمیدکسی که در شناختن بافتهای حیوانی، گیاهی، و آزمایش آنها تخصص دارد؛ نسجشناس.
بافت شناسلغتنامه دهخدابافت شناس .[ ش ِ ] (نف مرکب ) آگاه به نسوج . خبره در شناختن بافت . شناسا و مجرب در آزمایش بر روی بافت . نسج شناس . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
بافت شناسیفرهنگ فارسی عمیدنسجشناسی؛ قسمتی از علم تشریح که دربارۀ بافتها و یاختههای بدن بحث میکند.
بافت شناسیلغتنامه دهخدابافت شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل بافت شناس . شناخت بافت . تجربه و آزمایش علمی بر روی بافت های حیوانی و گیاهی و نتیجه گیری از این نسج شناسی . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
نسج شناسلغتنامه دهخدانسج شناس . [ ن َ ش ِ ] (نف مرکب ) بافت شناس . (لغات فرهنگستان ). رجوع به بافت شناس شود.
بافت شناسلغتنامه دهخدابافت شناس .[ ش ِ ] (نف مرکب ) آگاه به نسوج . خبره در شناختن بافت . شناسا و مجرب در آزمایش بر روی بافت . نسج شناس . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
بافت شناسیلغتنامه دهخدابافت شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل بافت شناس . شناخت بافت . تجربه و آزمایش علمی بر روی بافت های حیوانی و گیاهی و نتیجه گیری از این نسج شناسی . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
گلژیلغتنامه دهخداگلژی . [ گ ُ ] (اِخ ) کامیلو. (1844 - 1926 م .). دکتر ایتالیایی ، متولد در کرتنو نزدیک برسیا . او درباره ٔ توسعه ٔ مالاریا مطالعاتی کرده است و بافت شناس معروفی است که در 1898
بافتشناسیhistology, histological anatomy, histomorphologyواژههای مصوب فرهنگستانیکی از حوزههای کالبدشناسی که در آن بهکمک ریزبین به بررسی یاختهها و بافتها میپردازند متـ . ریزکالبدشناسی microanatomy, microscopical anatomy, minute anatomy