بالابَر جمعشوscissor lift, scissor jack, scissor driveواژههای مصوب فرهنگستانسکویی نصبشده بر روی دو جفت بازوی بههممحورشده که جابهجایی عمودی را ممکن میکند
بالابرلغتنامه دهخدابالابر. [ ب َ ] (نف مرکب ) به بالا برنده . حمل کننده بسوی بالا. صعوددهنده . صاعدکننده . || (اِ مرکب ) بالاتنه . (ناظم الاطباء).
تجهیزات بالابَرrigging slingerواژههای مصوب فرهنگستانقلابها و تسمههایی که برای بالا بردن و استقرار قسمتهای مختلف سامانۀ داربَری به کار میرود
کلید بالابَرup arrow key, up arrowواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کلیدهای صفحهکلید رایانه که فشار دادن آن باعث حرکت مکاننما، معمولاً به اندازۀ یک سطر، به سمت بالا میشود متـ . بالابَر 2