بالجملهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه جمله، خلاصه، مخلص کلام، لب کلام، خلاصه، باری، باری بههرجهت، القصه بالاختصار، بهطورخلاصه و مختصر، اختصاراً، اجمالاً، بهاجمال یعنی [مثال] الغرض، الحاصل، بههرجهت، علیایحال، درهرصورت، بههرحال
بالجملةلغتنامه دهخدابالجملة. [ بِل ْ ج ُ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + جمله ) کلمه ٔ رابطه که در اختصار کلام استعمال کنند. الحاصل . القصه . باری . بهر جهت . (ناظم الاطباء). و رجوع به جمله شود.
الحاصلفرهنگ فارسی عمیدکلمهای که در اختصار کلام گفته یا نوشته میشود، مانند بالجمله، القصه، باری، و خلاصه.