لغتنامه دهخدا
بامزد. [ زَ ](اِ مرکب ) که در بام زده شود. || نوبتی که نوازند. (فرهنگ نظام ). و مرکب است از آن طبل که دربام (بامداد) زنند، و توان بود که آن طبل باشد که صبح و ظهر و شب بر بام می نواختند. (از فرهنگ نظام ). کوس و نقاره که گاه بامداد بر در سلطان نوازند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندر