بانکیهلغتنامه دهخدابانکیه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) بانکدار. (لغات مصوبه فرهنگستان ). رجوع به بانکدار شود.
بانکهلغتنامه دهخدابانکه . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) ضیافت . مهمانی . مهمانی بزرگ . || نام رساله ای خاص دیالوگ افلاطون .
باآنکهلغتنامه دهخداباآنکه . [ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) مرکب از با حرف اضافه + «آن » + «که » موصول ، رویهم مرادف معهذای عربی باشد : با آنکه یقین است که در گلشن فردوس صد گل به تهی دستی بر خار فروشند.عرفی .
بااینکهلغتنامه دهخدابااینکه . [ ک ِ ] (حرف ربط مرکب )هرچند. اگرچه . با همه ٔ. با. معذلک . معهذا. با تمام این .
بانکدارلغتنامه دهخدابانکدار. (نف مرکب ) کسی که بانک دارد و موجد و مؤسس و خداوند آن است و بکارهای بانکی می پردازد. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). بانکیه .