باورداشتلغتنامه دهخداباورداشت . [ وَ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مرکب ) قبول . پذیرفت . قبول داشتن . پذیرفتن . ثقه : گفتند توکل چیست ؟ گفت : الثقة باﷲ؛ باورداشت خدای در روزی . (تذکرة الاولیاء عطار).
تعلیق ناباوریsuspension of disbeliefواژههای مصوب فرهنگستانتمایل تماشاگر به باورداشت نمایش و قراردادهای آن
باورفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده ۲. باورداشت، برداشت ۳. پذیرش، قبول ۴. زعم، گمان
باورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال اور، ایمان، اعتقاد، یقین، ایقان، باورداشت اعتبار، تضمین، اطمینان، اعتماد اتکا، اتکال، امانت، درستی باور مذهبی، اعتقادمذهبی، جهانبینی▼ زودباوری، دیرباوری ◄ شک تعصب شَمّ انتظار، امید