گردنلغتنامه دهخداگردن . [ گ َ دَ ] (اِ) پهلوی گرتن ، کردی گردن ، افغانی وبلوچی گردن ، وخی و شغنی گردهن و سریکلی گردهان . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معروف است و به عربی جید و
گردنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) قسمتی از بدن بین سر و تنه.۲. [قدیمی، مجاز] فرد بزرگ و قدرتمند: ◻︎ بنازند فردا تواضعکنان / نگون از خجالت سر گردنان (سعدی۱: ۱۳۴). Δ در این
اغیفلغتنامه دهخدااغیف . [ اَ ی َ ] (ع ص ) نرم و نازک اعضا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گردن کج کرده از نزاکت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَغیَد در همه ٔ معانی . (از اقرب
احدللغتنامه دهخدااحدل . [ اَ دَ ] (ع ص ) مردی که یک دوش وی افراخته تر باشد از دیگر. (منتهی الارب ). آنکه یک دوشش افراشته تر باشد از دیگر. (تاج المصادر) (زوزنی ). یک دوش بالیده .
عرضلغتنامه دهخداعرض . [ ع َ ] (ع مص ) پیدا و آشکارا گردیدن . (از منتهی الارب ). ظاهر شدن و آشکار گردیدن ، در حالی که دوام نیابد. (از اقرب الموارد). || پیدا و ظاهر ساختن . (از م