باباجائی و قبادیلغتنامه دهخداباباجائی و قبادی . [ ی ُ ق ُ] (اِخ ) اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که تقریباً 800 خانوار میشوند و در جوانرود و ییلاق بازان و بنیگز و در زمستان در گرمسیرات سرحدی ایران سکنی دارند و جزء ایل جاف هستند. (فرهنگ سیاسی کیهان ص <span class="hl"
jestedدیکشنری انگلیسی به فارسیجسته، تمسخر کردن، استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن، خنده کردن
jestingدیکشنری انگلیسی به فارسیجاستین، تمسخر کردن، استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن، خنده کردن
دعابةدیکشنری عربی به فارسیلطيفه , بذله , شوخي , بذله گويي , خوش طبعي , طعنه , گوشه , کنايه , عمل , کردار , طعنه زدن , تمسخر کردن , استهزاء کردن , ببازي گرفتن , شوخي کردن , مزاح گفتن
jestsدیکشنری انگلیسی به فارسیجاستر، شوخی، تمسخر، بذله گویی، مزاح، لطیفه، بذله، طعنه، گوشه، کنایه، کردار، مسخره، خوش مزگی، تمسخر کردن، استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن، خنده کردن
jestدیکشنری انگلیسی به فارسیجاست، شوخی، تمسخر، بذله گویی، مزاح، لطیفه، بذله، طعنه، گوشه، کنایه، کردار، مسخره، خوش مزگی، تمسخر کردن، استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن، خنده کردن
تاببازیگویش اصفهانی تکیه ای: senjowle طاری: tâw طامه ای: tâb طرقی: čandeli کشه ای: tâb نطنزی: jelenjele