ترجمه مقاله

ببو

۱. احمق، نادان، ابله
۲. پپه، بیعرضه، دست و پا چلفتی، چلمن

اَبلَه

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: نتیجۀ استدلال َه، احمق، تهی‌مغز، کم‌هوش، قاصر، نارسا، مغزخرخورده، ببو، بُله مضحک، نامعقول، مسخره ساده‌لوح، خام، بی‌تزویر، نادان، معصوم، بی‌گناه، بچه، بچگانه سفیه ◄ موسفید فداکار، دوستدار واله، عاشق، مست، محجور، محجورعلیه، مجنون ضعیف‌رأی، سست‌رأی [صورت اسمی:] ◄ خِنگ، ببو، کودن▲

جاهل

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: نتیجۀ استدلال جاهل، عامی، بی‌سواد، آدمنادان داش‌مشدی، بزن‌بهادر، یکه‌بزن نژادپرست ◄ متعصب، کوته‌فکر آدم بی‌ذوق، ببو عامه نوآموز، آدم ساده [صورتصفتی:] ناآگاه، غافل، بی‌بصیرت، پرت، بی‌خرد، بی‌دانش، خرفت، کم‌سواد، خرافاتی، ◄ نادان، نیاموخته

ترجمه مقاله