استول عليهدیکشنری عربی به فارسیبتصرف اوردن , ربون , قاپيدن , توقيف کردن , دچار حمله (مرض وغيره) شدن , درک کردن
prepossessدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن
prepossessingدیکشنری انگلیسی به فارسیprepossessing، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن
prepossessesدیکشنری انگلیسی به فارسیprepossesses، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن
prepossessedدیکشنری انگلیسی به فارسیprepossessed، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن