بجسةلغتنامه دهخدابجسة. [ ب َس َ ] (اِخ ) نام موضعی است یا چشمه ای به یمامه . (ناظم الاطباء). جایی است در یمامه . (از معجم البلدان ).
بزیشهلغتنامه دهخدابزیشه . [ ب ُ ش َ / ش ِ ] (اِ) آرد کنجد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || ثفل کنجد روغن کشیده . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء).
بزسپلغتنامه دهخدابزسپ . [ ب ُ زَ ] (اِخ ) همان بوذاسپ رهبان است . رجوع به بذاسپ و مزدیسنا ص 56 و ذیل کلمه ٔ بودا شود.
بازگشالغتنامه دهخدابازگشا. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) قوت ممیزه ٔ انسانی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).