بحثدیکشنری عربی به فارسیپيدا کردن , يافتن , جستن , تشخيص دادن , کشف کردن , چيز يافته , مکشوف , يابش , پژوهش , جستجو , تجسس , تحقيق , تتبع , کاوش , پژوهيدن , پژوهش کردن , جستجو کردن
بحثفرهنگ فارسی عمید۱. گفتوگو کردن در مورد امر یا مطلبی برای رسیدن به نتیجهای خاص.۲. دعوا؛ بگومگو.۳. جستوجو؛ کاوش؛ پژوهش.
بحثلغتنامه دهخدابحث . [ ب َ ] (ع اِ) معدن . کان . || مار بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ، بحوث . (منتهی الارب ).
بحثلغتنامه دهخدابحث . [ ب َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پژوهیدن . (زوزنی ). کاویدن و تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (منتهی الارب ). بازپرسی کردن . تفتیش . واکاویدن سخن . (آنندراج ). کاوش . واکاویدن از سخن . جستجو. شدت طلب . کافتن . (نصاب الصبیان ). بازجستن . کاویدن . (ترجمان علا
بیتافزاییbit stuffingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن بیت به قاب رقمی (digital frame) برای همزمانسازی و واپایش
جریان بیتbit streamواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای پیوسته از بیتها که بهطور متوالی در حوزۀ زمان انتقال مییابند
بیتهای افزونهredundant bitsواژههای مصوب فرهنگستانبیتهایی که در هنگام انتقال دادهها برای تشخیص یا اصلاح خطا یا هر دو افزوده شدهاند
بحثةلغتنامه دهخدابحثة. [ ب َ ث َ ] (ع اِ) بازیچه ای است که کودکان بخاک بازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بُحاثَة. و رجوع به بحاثه شود.
بحثیدنلغتنامه دهخدابحثیدن . [ ب َ دَ ] (مص جعلی ) نزاع و جدال با زبان کردن . لفظ مذکور مصدر جعلی فارسی ازلفظ بحث عربی است و مشتقات هم استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). اما این مصدر جعلی امروز دیگر بکار نیست .
بحثرةلغتنامه دهخدابحثرة. [ ب َ ث َ رَ ] (ع مص ) پراکنده و جدا ساختن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || منقطع و متجبب گردیدن شیر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || تفتیش کردن کسی را یا چیزی را. (آنندراج ). تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ||
بحثنةلغتنامه دهخدابحثنة.[ ب َ ث َ ن َ ] (ع مص ) تراخی نمودن در کار. (آنندراج )(منتهی الارب ). سستی نمودن در کار. (ناظم الاطباء).
بحثابحثیلغتنامه دهخدابحثابحثی . [ ب َ ب َ ] (حامص مرکب ) احتجاج . استدلال . (ناظم الاطباء). و رجوع به بحث شود.
بحثةلغتنامه دهخدابحثة. [ ب َ ث َ ] (ع اِ) بازیچه ای است که کودکان بخاک بازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بُحاثَة. و رجوع به بحاثه شود.
بحثیدنلغتنامه دهخدابحثیدن . [ ب َ دَ ] (مص جعلی ) نزاع و جدال با زبان کردن . لفظ مذکور مصدر جعلی فارسی ازلفظ بحث عربی است و مشتقات هم استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). اما این مصدر جعلی امروز دیگر بکار نیست .
بحثرةلغتنامه دهخدابحثرة. [ ب َ ث َ رَ ] (ع مص ) پراکنده و جدا ساختن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || منقطع و متجبب گردیدن شیر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || تفتیش کردن کسی را یا چیزی را. (آنندراج ). تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ||
بحثنةلغتنامه دهخدابحثنة.[ ب َ ث َ ن َ ] (ع مص ) تراخی نمودن در کار. (آنندراج )(منتهی الارب ). سستی نمودن در کار. (ناظم الاطباء).
مبحثلغتنامه دهخدامبحث .[ م َ ح َ ] (ع اِ) به معنی بحث است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بحث . جستجو. جستار. ج ، مباحث . (فرهنگ فارسی معین ). بحث و کاوش و تفتیش . (ناظم الاطباء). بحث . ج ،مباحث . (اقرب الموارد). || جای بحث . ج ، مباحث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای بحث و محل بحث . ج ، مباحث .
متبحثلغتنامه دهخدامتبحث . [ م ُ ت َ ب َح ْ ح ِ ] (ع ص ) کاونده و تفتیش کننده : پادشاه اسلام خلداﷲ سلطانه از غایت علوهمت همواره متبحث انواع علوم و متفحص فنون حکایات است . (جامعالتواریخ رشیدی ). و رجوع به تبحث شود.
کج بحثلغتنامه دهخداکج بحث . [ ک َ ب َ ] (ص مرکب ) یاوه گوی در مباحثه و گفتگو. (ناظم الاطباء). کسی که در مباحثه راه خطا رود و بیهوده گوید. (فرهنگ فارسی معین ) : مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مراماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست .صائب (از آ
آداب البحثلغتنامه دهخداآداب البحث . [ بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) صناعت نظری که آدمی را بکیفیت مناظره و شرائط آن آشنا سازد تا در بحث و الزام و غلبه ٔ بر خصم خطا نکند. (تعریفات جرجانی ).
مستبحثلغتنامه دهخدامستبحث . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از مصدر استبحاث . کاونده و تفتیش کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبحاث شود.