تذکردیکشنری عربی به فارسیدوباره جمع کردن , بخاطر اوردن , در بحر تفکر غوطه ور شدن , مستغرق شدن در , بخاطراوردن , ياد اوردن , بخاطر داشتن
مارهلغتنامه دهخداماره . [ رَ/ رِ ] (اِ) دفتر حساب باشد و آن را اواره نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). دفتر حساب ، مخفف آماره . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). به معنی حساب و محاسبه ٔ دفتر باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). ماره =مار=امار=آمار، از ریشه ٔ «مر» به معنی بخا
ذکرلغتنامه دهخداذکر. [ ذِ ] (ع مص ) یاد کردن .تذکار. گفتن . بیان کردن . بر زبان راندن . مقابل صُمت . نگاشتن . نبشتن : این فصل از تاریخ مسبوق است بر آنچه بگذشت در ذکرلیکن در رتبه سابق است . (تاریخ بیهقی ص 89). پنج قاصد با وی فرستاد چنا