فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نظم
ت] آشفته، پریشان▼
[وضعیت آشفته:]آشفته، نابهسامان، نامرتب، بیسامان، بینظم▼، بههمریخته، درهمبرهم، مغشوش، متشتت، ازهمپاشیده، داغان، متلاشی، شکسته
تصادفی، اتفاقی، راندوم، الکی، اللهبختکی، غیرعمدی
منقطع، آزاد، هرز، جدا
وارونه، واژگون
افشان، پراکنده، پخشوپاش، منهزم، متفرق
متغیر، ناهمگن